در آستانه نوروز 1392+13 ماهگی گل پسر..
بذار یکماز احوالات خودم بگم حسابی داغونم به هیچکاری نمیرسم هنوز بیشتر کارای خونه تکونیم مونده تا 27 هم باید بریم دانشگاه واقعا خسته ام .از صبح تا 11.30 شب تنهام تا بابا بیاد !! منم تنهایی نمیتونم یهنی شما نمیذاری که به کارام برسم همش دوست داری کنارت بشینم تا تو بازی کنی یا شیر بخوری مخصوصا این چند روزی که مریض بودی.. گوش شیطون کر بابا مصطفی پنجشنبه و جمعه رو مرخصی گرفته تا اگه خدا بخواد کارامونو تموم کنیمو تقریبا خریدامونم بکنیم.. راستی بابایی که از سرکار اومد دیدم برات یه دست لباس راحتی خریده 30 هزارتومان خیلی نازه خیلی بهت میاد بابا همیشه خوش سلیقه بوده دستش درد نکنه.. سیزده ماهگی: امیرعباس جونم با چند روز تاخیر اتمام سیزدهمین ماه ...
نویسنده :
مامان الی
2:19